آکادمی شیطان پارت دوم

یه دفعه گریم گرفت. بدون توجه به کثیف بودن زمین نشستم و کفشامو درآوردم. میدونستم! اون پسره تصادفی به من نخورده بود درواقع یه دستیار جدید از شارلوت بود و احتمالا نیروی شیطانیش این بود که اجسام رو به یه جای دیگه تلپورت بده. دوباره نشستم گریه کردم چون اولین بارم نبود. شارلوت همین بود همیشه از روش های مختلف منو ز.ج.ر میداد. بالاخره خودم رو جمع و جور کردم، کفشامو دوباره پوشیدم و دست و صورتم رو شستم. تو آینه به خودم نگاه کردم و گفتم
+اشکال نداره اندی یه همچین چیز کوچیکی نمیتونه بهترین سال زندگیتو خراب کنه
با گفتن همیچین چیزایی به خودم از سرویس بیرون اومدم و یه نفس عمیق کشیدم و به سمت کلاس راه افتادم.
وقتی وارد کلاس شدم یه دفعه ای یه چیزی از بالا سرم رد شد و به شیشه پشت سرم خورد. یه زنه که فکر کنم استاد بود اومد سمتم و یه سیلی بهم زد.
=ببینم اینجا برات شوخیه؟
+ولی ول_
=هر بهونه ای داشته باشی جواب نیست روز اوله آکادمیه و همون روز اول باید خودتونو نشون بدید نه اینکه با بهونه های مختلف بیشتر وقت کلاس رو بگیرید
+بله استاد
=و برای تنبیه باید معجون مجیک بلک رو درست کنی و یه ماه بهت وقت میدم و اگر انجامش ندی از آکادمی اخراجی
صدای همهمه دانش آموزا بلند شد. برای درست کردن این معجون باید حداقل‌ یه سال زمان‌ داشته باشی ولی تو یه ماه امکان نداشت.
= و الان میری بیرون متوجه شدی؟!
+بله استاد
از کلاس اومدم بیرون روی یه نیمکت راهرو نشستم و منتظر زنگ شدم.
...
بالاخره زنگ خورد و اریک اومد بیرون.
÷پسرهههه ا.ح.م.ققققق
و یه پس کله ای خوردم
÷حتما لازم بود دو ساعت داخل اون سرویس بمونی؟
+چیکار کنم دیگه
÷خیله خب اینا مهم نیست. میدونستی یه کافه تریای خوشمزه اینجا هست؟
+واقعا؟
÷آره و انقدر غذاهاش خوشمزه ست که اگه یه دقیقه دیر کنی غذاهاش تموم میشه
+پس باید سریع بریم!!!
÷بدو
یه دفعه شروع به دویدن کردیم که یدفعه به یه نفر خوردم و پخش زمین شدیم.
+وای ببخشید
_ببخشید تو دردی دوا میکنه؟
+...
_ل.ا.ل شدی؟مگه دروغ میگم تو از لباسات معلومه از یه خانواده فقیری تازه مطمئنم کتکتم میزنن که در این حد لاغری اوپس فکر کنم غذا هم به خوردت نمیدن. یه دفعه از سر عصبانیت با زانوم یه دونه زدم تو شکمشو اون دوباره افتاد
شروع به فرار کردم و تو همون حال فریاد زدم
+تا تو باشی به خونواده من توهین نکنی!!
_صبر کن تا گیرت بیارم
سر راه اریک رو دیدم و دستشو گرفتم و باهاش فرار کردم
÷چی شده؟؟
+هیچی نگو فقط بدو
به حیاط رسیدیم و شروع به نفس نفس زدن کردیم که یدفعه... .
دیدگاه ها (۱۲)

طراحیای من

آکادمی شیطان پارت سوم

آکادمی شیطان پارت اول

یه ویلن داریم🥳🥳

کلاس یا خونه فرقی نمیکنه فقط باید حال خوب رو انتقال بدی...یه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط